آهی کشید...
theme designer :

x-themes.blogfa.com



‏(‏‏(بعد از تو دیگه مرد نیستم اگه بخندم‏)‏‏)‏

 

آهی کشید غمزده ، پیری سپید موی
افکند صبحگاه ، در آیینه چون نگاه

 


در لابلای موی چو کافور خویش دید
یک تار مو سیاه !

 


در دیدگان مضطربش اشک حلقه زد.
در خاطرات تیره و تاریک خود دوید.

 


سی سال پیش ، نیز ، در آیینه دیده بود :
یک تار مو سپید!

 


در هم شکست چهره ی محنت کشیده اش
دستی به موی خویش فرو برد و گفت : وای !

 


اشکی به روی آینه افتاد و ناگهان
بگریست های های !

 


دریای خاطرات زمان گذشته بود
هر قطره ای که بر رخ آیینه می چکید،

 


در کام موج ، ضجه ی مرگ غریق را
از دور می شنید.

 


طوفان فرو نشست ولی دیدگان پیر
می رفت باز در دل دریا به جستجو


در آب های تیره ی اعماق خفته بود :
یک مشت آرزو...!



نظرات شما عزیزان:

yekta
ساعت13:26---17 خرداد 1391

زیبا بود


سلام
ساعت10:24---15 خرداد 1391
سلام
دوست خوبم وبلاگ خوبی دارید آرزوی موفقیت شما در پر بار کردن وبلاگ


نوشا
ساعت21:22---14 خرداد 1391
سلام
خوشحالم برگشتی و امیدوارم مشکلت حل شده باشه
موفق باشی


ممل
ساعت19:29---14 خرداد 1391
سلام دوست عزیزم خوش اومدی کجابودی تا حالا چرا وبلاگت همچین شده عزیزم@- )

سوگند
ساعت15:18---14 خرداد 1391
وااااااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااوووووووو،سلام عزیزم.خوبی داداش کوچولوم؟چقد دلم برات تنگ شده بود.چه خوب که اومدی سری زدی.بگو ببینم درساتو کهخوب میخونی؟واسه کنکور آماده شدی که؟

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : <-TagName->
14 / 3 / 1391برچسب:, 2 AM |- mehran -|


ϰ-†нêmê§